عید قربان
سلام محمد کوچولو
امروز صبح ساعت 10 بزور بیدارت کردیم رفتیم خونه بابا جون اخه تو عادت داری تا ساعت 11 بخوابی یه گوسفند قربونی کرده بودن همه خاله ها هم جمع بودن با پسر خاله هاودختر خاله.
موقع نهار خوردن بغل مامان بودی همش هی نق میزدی اینگار هوس کباب کرده بودی منم یه ذره گذاشتم جلو دهنت تا مزه کنی .کوچول ماما هر وقت بزرگ شدی همش برات کباب درست میکنیم.
بعد نهار هم یه باد وبارون شدیدی اومد همگی رفتیم بیرون برا تماشای بارون بچه ها(امیر حسین ومهدی وفاطمه) هم رفتن زیر بارون بازی کردن بعدشم چای و میوه خیلی خوش گذشت.بابایی ایناهم نشستن به تماشای فوتبال متاسفانه تیمشون باخت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی