مریضی من وپسری
سلام به پسمل مامانی
عزیزم چند وقتی نشد برات پست بزارم اخه مامانی مریض بود سرماخورده بود بعد از تلاش های زیادی برای جلوگیری از سرما خوردگی و مواظبت زیاد بلاخره هردومون مریض شدیم
ولی خدا رو شکر پسری فقط اب ریزش داشت که هنوز هم داره چند بار هم رفتیم دکتر مامانی چیزیت نبود ولی من ترسیدم گلو درد بگیری اخه یه روز خوب شیر نمیخوردی منم شنیده بودم اگه نی نی ها نتونن خوب شیر بخورن گلوشون درد داره ولی فکر کنم بخاطر شربتهای بد مزه ای که اقا دکتر برات نسخه داده بود
مامانی که بدجوری مریض شده بود اقای دکتر برا مامان دو تا امپول داد ولی خوب نشد دوباره رفتیم پیش دکتر دو تا امپول قوی تر بهمون داد
رفتیم خونه بابا جون خاله ازاده به مامانی امپول زد اخ که مامانی نزدیک بود تلف شه از بس قوی بود
یکیشونم باید فردا میزدم که دیگه از بس درد داشت مامان ترسید امپول بزنه الهی که پسمل ناز وهمه نی نی ها هیچ وقت مریض نشن حالا هردومون رو به بهبودی هستیم فقط یه کم شبا تو خواب بینیت کیپ میشه مامان هم قطره برات میریزه
هفته دیگه هم نوبت واکسن 6ماهگیته که انشالله خوب خوب بشی
دو هفته ای میشه که مامان ی برات فرنی درست میکنه دو روزی هم برات سوپوشروع کرده اره دیگه پسرم غذا خور شده
البته مامانی تو چهار ماهگی یه بار بهت فرنی داد ولی چون ترسیدم برات زود باش دیگه برات درست نکردم تا حالا
حالا بریم سراغ عکسای زی زی گلو
عشق مامانی داره فرنی میخوره
طبیعت
ازبس هی سرتو اینور اونور بوردی مامانی سرتو محکم گرفت تا بابا عکس بگیره