محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

محمدرضا کوچولو

اولین در دری من وگل پسری

1392/5/24 19:30
نویسنده : مامان
311 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روی ماهت به چشمون سیاهت

قند عسل من دیروز برای بار اول من وتو تنهایی رفتیم با هم خرید البته جای دوری نرفتیم همیشه برا صبحونه

برات تخم مرغ درست میکنم که از قضا دیروز تموم شده بود با هم رفتیم سوپری نزدیک خونه چند تا تخم مرغ

وکیک وبسکویت برات گرفتم .

چون خیلی دلت میخواد بری بیرون منم گفتم کفشاتو ببوشم تا خودت راه بری وکیف کنی ولی چه خیال

خامی.... همون اول که پاتو گذاشتی بیرون همش اینور اونور میرفتی دیدم اگه بزارمت بحال خودت تا فردا هم

نمیرسیم درنتیجه همش بغل تشریف داشتی .

وبعدازظهر........

اخ اخ اخ .....عزیزدلم،داشتم برات حلوا درست میکردم که خیلی دوس داری، تو هم مثل همیشه جیغ وداد 

میکشی میگی منم بزار بالا ببینم چه خبره اینبار هم مامان مثل دفعه های قبل تسلیم میشه ومیزاردت

روی کابینت تا من رومو اونور کردم حلوا رو گذاشتم تو ظرف تو هم با کله خوردی زمین وبعدش.....

پسر گلم اونقده گریه کردی که مامانی هم باهات زار زار گریه کرد

چند دقیقه بعد گوشه پیشونی وچشم سمت چپت کبود شده بود الهیییییییییییییییییییییی بمیرم....

ولی بعدش مامان جون وخاله مهتاب اومدن خونمون ویکم بهتر شدی تا شب که دیگه دوباره فضولیات شروع شد

قربونت برم مامانی رو ببخش که مواظبت نبود دیگه تکرار نمیشه عزیزتر از جاااااانمم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله زهرا
25 مرداد 92 15:36
سلام گلم.به خیرگذشته.خوشحالم که الان خوبی.


مرسی خاله جونم
مامان تینا و رایان
27 مرداد 92 0:06
اییی وااای یه لحظه از اینا نمیشه چشم برداشت 10 روز پیش هم پسری من انگشتش 4 تا بخیه خورد خدارو شکر که سالمه و به خیر گذشته


ممنونم گل پسری رو ماااااااااااچش کن
مامان مينا
30 مرداد 92 15:45
عزیز دلممممممم ناراحت شدم واقعا بچه ها بزرگ شدن و حسابی شیطون باید خیلی مراقب باشیم خدا رو شکر به خیر گذشت


ممنونم دوست خوبم گل پسری رو یه ماچ گنده کن