بلاخره بعداز یک ماه وچند روز 7/2/ 92 ماهی رو انداختیم تو اب ماهیا دوتا بودن که بیچاره یکیشون چندروز پیش تلف شد ودیر به دادش رسیدیم. مامانی ومحمدرضا اینجا هم همراه مامان جون وعمه ها رفته بودیم خونه عمه مینا سیسمونی نی نی نی رو برده بودیم،همون روزهم بابایی میخواست موهاتو کوتاه کنه که یه کم کوتاه وبلند شدن ،که ترسیدم خراب شن اقای کوچولو رو برد ارایشگاه(92/2/6) وبعداز 2ماهگی که بابایی کچلت کرده بود این اولین ارایشگاه پسری بود عشق مامانی خیلی وروجک وفضول وشیطو بلا و...... شدی دیگه نمیدونم چی بگم!!!!وقتی میام پای کامپیوتر یا لب تاپ اصلا نمیذاری پستت رواپ کنم مثلا دیشب ...