محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

محمدرضا کوچولو

15 ماهگی مبارررررررررررررررک

  عزیزم ورودت به 16ماهگی مباااااااااااارک....... (3روز تاخیر)     دوست دارمممممممممم عزیزم ،بازم خدا رو شکر میکنم که پیشمی فرشته من!!!!     دیروز من وبابایی بردیمت مرکز بهداشت برا کنترل قد ووزن،که البته سه روز تاخیر داشت .... وزنت:12/400             قد:82/5 ماشالا به پهلون مامانی ، قربونت برم عزیزم.... وااااااااااااااااااااای از دست این بی دوربینی اصلا دل ودماغ ندارم واسه اپ کردن اخه عکس تو که نباشه نمیشه!!!!!!! اول که لنز دوربینمون پرید ......بعدشم رم موبایل .... وحالا ...
29 شهريور 1392

دندونای اسیاب

جیگول میگول مامانی سلااااااااااااااااام ،خوبی گلمممممم؟         بهترینم:تو به دنیا امدی و دنیای من شدی وبهترین صدا تپش قلب توست وبودنت تنها دلیل بودنم   با وجود پرمهرت ونگاه گرمت دنیایی از پاکی ،صداقت وصمیمیت را برایم به ارمغان اوردی   برای توصیف مهربانیت واژه ها یاری نمیدهند پس تا ابد به تو وفادار خواهم بود   به جای شمع غمهایت را به اتش میکشم وهدیه ام قلبی است کوچک برای تو...   عزیزم بخاطر همه ارامشی که از تو دارم خدا را شکر میگویم.......   به پاس همه خوبیهایت بهترینها رابرایت ارزو میکنم.......   واااااااااااااااای محمدرضا نمید...
24 شهريور 1392

سرما خوردگی مامی ووروجک

سلام عزیز دلم خوبی،سلامتی؟ شیرینی ترین شیرینی دنیای منی تو.........خوشبوترین عطر دنیایی تو......... نفس مامانی وبابایی.....   بعداز اب بازی های فراوان اقا فسقلی مانتیجش شد سرماخوردگی من وگل پسر ،چندروز پیش بینیت گرفته بود وشبا نمیتونستی خوب بخوابی ،اولش فکر کردم چیزیت نیست ولی دیدم ادامه دار شد وابریزش بینی شروع شد من وبابایی هم گفتیم چیکار کنیم ونکنیم بلاخره بردیمت دکتر تا حالت بدتر نشده،دکتر که چکت کرد گفت بموقع اوردینش اگه دیرتر میاوردینش گلوش عفونت میکرد وبعدشم تب.............. خدارو شکر بموقع بردیمت دکتر وبعدشم دو تا شربت برات نوشت که کم کم بهتر شدی ولی یکم بینیت کیپه وسینه ات هم خس خس داره تواین چندروز...
20 شهريور 1392

این چند وقت......

سلام گلممممممممم ،عمرممممممم،جونمممممم سلام همه چیزم!!!!!!! بلاخره بعد از دوهفته اومدیم اپ بشیم از دوستای گلمون هم ممنونیم که جویای حالمون بودن. مامانی اگه بخوام بگم که چرا وقت نمیکنم بیام پای نت همش دلیلش خود، خود ،خودتییییی کوچول مامان وقتی که بیداری اصلا حرفشو نزن ،وقتی هم لالا میکنی مامانی نای تایپ کردن نداره البته این دفعه یه سری اتفاقات ناگواری برا اطرافیان پیش اومد وهممون متاثر شدیم ودیگه نشد..... نمیدونم مامان جان باید چیکارت کنم خیلی وروجک وشیطون بلا شدییییییی!!!!! خدایاااااااا یعنی همه بچه ها اینجورین !!!!!!!! ینی ما اگه از 24 ساعت 25 ساعت در دری باشیم واسه تو کافی نیست!!!!!!!!! ...
12 شهريور 1392

همه چی ارومه......

( بعداز ظهر جمعه همراه مامان جون وخاله مهتاب کنار رودخانه کارون )(٢٦/مرداد*)     محمدرضای عزیزم همه زندگی ما شدی. اندازه تمام قطره های دریا دوست دارممممممممممممم خاله مهتاب ومحمدرضا که عااااااااااااشق همدیگن   کپلی من خیلی خوش گذشت........... میدونی مامانی چقدر دوست داره ؟؟؟؟؟؟؟ یکی،ده تا،هزارتا،نه.......بینهایت.....نه نه...... خودمم نمیدونم عشقم!!!!!!!!!!   چه دعایی کنمت بهتر از این      &n...
9 شهريور 1392

اولین در دری من وگل پسری

سلام به روی ماهت به چشمون سیاهت قند عسل من دیروز برای بار اول من وتو تنهایی رفتیم با هم خرید البته جای دوری نرفتیم همیشه برا صبحونه برات تخم مرغ درست میکنم که از قضا دیروز تموم شده بود با هم رفتیم سوپری نزدیک خونه چند تا تخم مرغ وکیک وبسکویت برات گرفتم . چون خیلی دلت میخواد بری بیرون منم گفتم کفشاتو ببوشم تا خودت راه بری وکیف کنی ولی چه خیال خامی.... همون اول که پاتو گذاشتی بیرون همش اینور اونور میرفتی دیدم اگه بزارمت بحال خودت تا فردا هم نمیرسیم درنتیجه همش بغل تشریف داشتی . وبعدازظهر........ اخ اخ اخ .....عزیزدلم،داشتم برات حلوا درست میکردم که خیلی دوس داری، تو هم مثل همیشه جیغ وداد ...
24 مرداد 1392

14 ماهگیت مباراااااااااااااک

ماهگیت مبارک قند عسلممممممممم   نفس من ماه های با تو بودن چقدر زود سپری میشه     دردونه من روز به روز داری بزرگتر میشی ومامانی روز به روز عاشقتر از روزای قبل..... عشق من زندگی من دوستت دارم   دیگه خیلی از حرفامونو میفهمی و خیلی از چیزا رو یاد گرفتی قربون او وروجکیات برم من 14 ماه با توبودن گذشت با اینکه بعضی روزا مریض بودی وشاید اذیت شدم واسه گریه هات واسه مریضیات  ولی هر وقت یکی ازم میپرسه بچه داری چطوره محمدرضا اذیتت کرد یا نه .. نه اینکه بخوام دروغ بگم ولی اصلا یادم نمیاد اذیتم کرده باشی میگم نه محمدرضا همه چیزش خوب بود ...
24 مرداد 1392

وروجک خونه ما کیه کیه؟؟؟؟؟؟ محمدرضا

سلام به برّه کوچولوی مامانی و....... همه دوستای نی نی ویلاگی وبا کلیییییییییییییییی تاخیر عید فطرتون مبارک ونماز و روزه هاتون قبول و   خب پسر گلم دیگه نمیدونم چی بگم از وروجکیات بگم از شیطونیات یااز دلبریات..... پسمل مامان یه اتیش پاره شده که نگو اصلا تو خونه بند نمیشه اگه 24 ساعت هم بیرون باشه وقتی پامونو میزاریم خونه گریه وزاری. این روزای مامانی!!!!!!!!! بعضی وقتا  گاهی اوقات وگاهی وبیشتر وقتا از دست شیطونکم و   تازه بعدشم اگه اومد دوباره مامان..............                 &nb...
23 مرداد 1392

تب شدید

سلااااااااااااااام به همه دوستای عزیز ومهلبون خودم...... اهاااااااااااااای دوستای گلی که اسمتون تو کامنتدونی پست قبلی فدای همتون بشم... ممنونم که تو این چندروز که نبودیم جویای حالمون بودین....   فندق مامانی یه هفته پیش  یه تب شدیدی گرفته بود که نگو ونپرس... تقریبا یه هفته پیش ساعت 5/30 با گریه وتب شدید  از خواب بلند شدی وگریه میکردی هرچی بهت شیر میدادم فایده ای نداشت ،اونقده دورت دادم وماساژ دادم تا خوابت برد در اینجور مواقع مامان شک نمیکنه که حتما یه دندون کوچولو تو راه ...... صبح که از خواب بلند شدئی بازم گریه میکردی وبهونه میگرفتی منم که فکر میکردم تبت بخاطر دندونه هر 6ساعت بهت قطر...
9 مرداد 1392